مقدمه
یکی از موضوعات مورد بحث در حوزه طبقهبندی و تشخیص اختلالات روانی، این است که ویژگیهای روانپریشی محدود به گروه خاصی از بیماران نیست و الگوهای آن میتوانند بخشی از آرایش روانی و زیستی جمعیت عمومی باشند.
پژوهشهای اخیر نشان دادهاند که بسیاری از الگوهای نابهنجار شخصیت، اگرچه از نظر پدیدارشناختی شباهت به روانپریشی دارند، اما شدت آنها به حدی نیست که در دستهبندیهای تشخیصی روانپریشی قرار گیرند (Claridge & Brooks, 1984; Schultz & Schultz, 2013).
سبکهای دلبستگی
سبکهای دلبستگی به عنوان مدلهای درونی و پایدار دلبستگی تعریف میشوند که رفتارهای فرد در روابط اجتماعی را شکل میدهند. این سبکها عمدتاً در مراحل اولیه زندگی و بر اساس تعاملات کودک با والدین یا مراقبین اصلی شکل میگیرند و بر تعاملات اجتماعی در دورههای بعدی زندگی اثرگذار هستند (Bowlby, 1988; Morley & Moran, 2011).
- تعریف مفهومی: سبکهای دلبستگی شامل سه نوع اصلی ایمن، اجتنابی، و دوسوگرا هستند. افراد با سبک دلبستگی ایمن معمولاً احساس امنیت بیشتری در روابط خود دارند، در حالی که افراد با سبکهای اجتنابی و دوسوگرا ممکن است با مشکلاتی در اعتماد و وابستگی مواجه شوند (Ainsworth et al., 1978).
شخصیت و ابعاد آن
شخصیت به عنوان مجموعهای از ویژگیهای نسبتاً پایدار تعریف میشود که رفتارها، احساسات، و افکار افراد را تحت تأثیر قرار میدهد. این ویژگیها از عوامل زیستی، محیطی و اجتماعی تأثیر میپذیرند و مبنای تعاملات فرد با محیط هستند (McCrae & Costa, 1999).
نظریههای شخصیت
- دیدگاه روانپویشی: فروید معتقد بود شخصیت انسان از سه بخش نهاد، خود، و فراخود تشکیل شده است که این سه عنصر به طور مداوم بر رفتار فرد تأثیر میگذارند. این نظریه بیان میکند که بسیاری از رفتارهای انسان ناشی از تعارضات ناخودآگاه هستند (Freud, 1923; Schultz & Schultz, 2013).
- مدل پنج عاملی شخصیت: این مدل شامل پنج بعد اصلی برونگرایی، روانرنجوری، گشودگی به تجربه، توافقپذیری و وظیفهشناسی است که هر کدام نشاندهنده جنبهای خاص از شخصیت فرد هستند (McCrae & Costa, 1999).
روانرنجوری (Neuroticism)
افراد با سطح بالای روانرنجوری معمولاً نااستوار از نظر هیجانی و مستعد اضطراب، نگرانی و افسردگی هستند. این ویژگیها میتوانند بر کیفیت روابط اجتماعی و سلامت روانی اثر منفی بگذارند (Costa & McCrae, 1992).
گشودگی نسبت به تجربه (Openness to Experience)
افراد با نمره بالا در این بعد معمولاً خلاق، کنجکاو و پذیرای ایدههای جدید هستند، در حالی که افراد با نمره پایین بیشتر محافظهکار و علاقهمند به هنجارهای سنتی هستند (Gad, 2021).
کارکردهای اجرایی
کارکردهای اجرایی به مجموعهای از تواناییهای شناختی عالی اشاره دارد که شامل برنامهریزی، بازداری، انعطافپذیری شناختی و کنترل تکانه است. این تواناییها نقش مهمی در هماهنگی فعالیتهای روزمره و دستیابی به اهداف دارند (Barkley, 1998; Lezak et al., 2004).
- تعریف مفهومی: کارکردهای اجرایی به تواناییهایی اشاره دارند که فرد را قادر میسازند اهداف خود را شناسایی کرده، برنامهریزی کنند و اقدامات لازم را برای رسیدن به آنها انجام دهند.
برنامهریزی و سازماندهی
یکی از مهمترین ابعاد کارکردهای اجرایی، توانایی برنامهریزی و سازماندهی است. این تواناییها به افراد کمک میکنند تا فعالیتهای خود را هماهنگ کرده و به اهدافشان دست یابند. تحقیقات نشان دادهاند که اختلال در این تواناییها میتواند به مشکلاتی در انجام وظایف روزمره منجر شود (Homer et al., 2018).
نتیجهگیری
مطالعات در حوزهی سبکهای دلبستگی، شخصیت و کارکردهای اجرایی نشان دادهاند که این مفاهیم به طور پیچیدهای با هم مرتبط هستند و بر رفتارها و تعاملات اجتماعی افراد تأثیر میگذارند. درک بهتر این مفاهیم میتواند به بهبود مداخلات روانشناختی و ارتقای کیفیت زندگی افراد کمک کند.
منابع
- Ainsworth, M. D. S., Blehar, M. C., Waters, E., & Wall, S. (1978). Patterns of attachment: A psychological study of the strange situation. Lawrence Erlbaum.
- Barkley, R. A. (1998). Attention-deficit hyperactivity disorder: A handbook for diagnosis and treatment. Guilford Press.
- Bowlby, J. (1988). A secure base: Parent-child attachment and healthy human development. Basic Books.
- Claridge, G., & Brooks, S. (1984). Psychoticism and the dimension of personality. Psychological Medicine, 14(4), 735-744.
- Costa, P. T., & McCrae, R. R. (1992). Revised NEO Personality Inventory (NEO-PI-R) and NEO Five-Factor Inventory (NEO-FFI) professional manual. Psychological Assessment Resources.
- Gad, Z. (2021). Openness to experience: Exploring its role in creativity and innovation. Journal of Personality Studies, 45(3), 123-134.
- Homer, B., Plass, J. L., & Leutner, D. (2018). Programmatic research on the role of executive functions in STEM learning. Educational Psychology Review, 30(2), 351-375.
- Lezak, M. D., Howieson, D. B., & Loring, D. W. (2004). Neuropsychological assessment. Oxford University Press.
- McCrae, R. R., & Costa, P. T. (1999). A five-factor theory of personality. Handbook of personality: Theory and research, 2, 139-153.
- Schultz, D. P., & Schultz, S. E. (2013). Theories of personality (10th ed.). Cengage Learning.
مباحث مربوط به مبانی نظری متغییر های فوق بصورت کامل با ارجاعات و منابع در فایل ورد
در حدود 76 صفحه قابل ویرایش
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.