بالندگی سازمانی
بالندگی سازمانی یک پاسخ به دگرگونی است، یک راهبرد پیچیده آموزشی است برای دگرگون کردن باورها، نگرشها، ارزشها و ساختار سازمانها تا آنکه آنها بتوانند فن شناسی ها، بازارها، چالشهای تازه را بپذیرند و همچنین با آهنگ گیج کننده دگرگونی بهتر سازگاری پیدا کنند
در چند دهه گذشته جنبشهاي پر تحرك و پويايي در قلمرو مديريت پديده آمده كه هر يك به سهم خود به افزايش دامنه دانش و بينش مديران ياري به سزايي داده اند. جنبش سازماني كه در نيمه دوم سده بيستم پايه ريزي شده و در دهه كنوني به رشد رسايي در خور توجه رسيده است.
بالندگی بر پايه مفروضاتي استوار است كه با ارزشهاي والاي انساني سازگاري كامل دارد. بالندگي سازماني ريشه هر گونه توانمندي و شكوفايي در قلمرو تلاشهاي انساني را در «بالندگي انساني» جست و جو مي كند و انسان را عامل اصلي و مايه بنيادي هر گونه دگرگوني به شمار مي آورد.
اصول و موازين اين جنبش از دورن دانشهاي گسترده اي چون روانشناسي، جامعه شناسي، مردم شناسي، اقتصاد و بسياري ديگر از دانشهاي رفتاري سرچشمه مي گيرد و از به هم پيوستن آنها مجموعه اي فراهم مي آيد كه شناخت انسان و رشد و شكوفايي او را به عنوان برجسته ترين هستي منظومه اي جهان آسان مي سازد.(فرنچ[1]،1384: 90).
تعریف بالندگی سازمان
تاکنون تعاریف مختلفی از بالندگی سازمانی ارائه شده است.
اشهاک و مایلز ، بالندگی سازمانی را یک کوشش برنامهریزی شده و پایدار که دانش رفتاری را برای بهگشت نظام، از راههای به خود بازشکافی، به کار میبندد تعریف کرده اند. بالندگی سازمانی را کوششی بلند برد برای بهگشت فراگردهای تازه گردانی و دشواری گشایی سازمان، به ویژه از راه کارگردانی اثربخشتر فرهنگ سازمانی می داندد.
و بکهارد میگوید بالندگی سازمانی کوششی است 1- برنامهریزی شده؛ 2- سراسری در سازمان؛ 3- کارگردانی شده از رده بالای سازمان؛ که هدف آن 4- بالابردن اثربخشی و تندرستی سازمان از راه؛5- دخالتهای برنامهریزی شده در فراگردههای سازمانی، با بهرهگرفتن از دانش علوم رفتاری است.
بنیس (1994) ؛ نیز معتقد است که بالندگی سازمانی یک پاسخ به دگرگونی است، یک راهبرد پیچیده آموزشی است برای دگرگون کردن باورها، نگرشها، ارزشها و ساختار سازمانها تا آنکه آنها بتوانند فن شناسیها، بازارها، چالشهای تازه را بپذیرند و همچنین با آهنگ گیج کننده دگرگونی بهتر سازگاری پیدا کنند.
کونتز ، اودانل و ویهوخ «بالندگی سازمانی را یک رویکرد منظم، منطقی، به هم بافته، یکپارچه و برنامهریزی شده میدانند که برای بهتر کردن اثربخشی سازمانی به کار گرفته میشود. بالندگی سازمانی برای گشودن دشواریهایی که کارآمدی عملی سازمانی را در همه ردهها کاهش میدهد، طراحی میشود(طوسی، 1380).
بالندگی سازمانی گونه ای از کوشش برنامه ریزی شده برای پدیدآوردن نوعی از دگرگونی است که هدف آن یاری دادن به اعضای سازمان هاست تا بتوانند کارهایی راکه موظف به انجام دادن آن هستند به صورتی بهتر از پیش به انجام برسانند.(همان)
بالندگی سازمانی وسیله ای برای پیشرفت سازمان است. توجه بنیادی بالندگی سازمان به جنبه های انسانی سازمان است، سازمانی که به صورت یک نظام اجتماعی درنظرگرفته می شود. بنابر تعریف بالندگی سازمانی به هرکاری گفته می شود که برای بهترکردن سازمان به کاربسته می شود.(طوسی،1380: 12).
بالندگي سازماني، مفهومي جامع و چندبعدي است . بنابراين، تعريف دقيقي از آن وجود ندارد. در عوض، محققان بر روي نقاط تعاريف بالندگي سازماني مطابق با علاقۀ خود تمرکز کرده اند.
برخي از تعاريف بالندگي سازماني به منظور ارائۀ يک ايده در مورد طيف گستردۀ تعاريف، در زير ذکر شده است:
به طور عمده، بالندگي سازماني حصول اطمينان سازمان در رسيدن به اهداف خود از طريق بهبود عملکرد فردي و گروهي ميباشد(برک و همکاران،2004؛ نقل از کاراکايا و ايلماز،2013).
فعاليت هاي بالندگي سازماني، شامل تلاشه اي تغيير برنامه ريزي شده است. بالندگي سازماني، عملي آگاهانه و برنامه ريزي شده از تغيير به طور مشترک توس مديران، متخصصان تغيير و کارکنان براي حل مسئله است.
در قلب اين عمل تغيير، دستيابي به بهره وري سازماني با تأکيد بار اصول انسان دوستانه و مردمي وجود دارد. به عبارت ديگر؛ بالندگي سازماني بر رفتارهاي انساني تمرکز دارد(مايس وهمکاران[3]،2011؛ نقل از کاراکایا و ايلماز،2013).
بالندگي سازماني مي تواند در سطوح خُرد و کلان در نظر گرفته شود. در حالي که در سطح خُرد، بالندگي سازماني حاوی اطلاعاتي در مورد افراد و تعاملات شخصي در داخل سازمان است و در سطح کلان بر روي اطلاعات در مورد توسعۀ استراتژي، هماهنگي نيروي کار و عوامل خارجي تمرکز دارد(اُکتم وکوکااُغلو[4] ،2012؛ نقل از کاراکايا و ايلماز،2013).
بالندگي سازماني عبارت است از تلاش دوربرد سازمان به منظور بهبود تواناييهاي حل مسئله و مقابله با تغييرات محيط خارجي با کمک يک متخصص علوم رفتاري از داخل يا خارج سازمان که معمولاً «عامل تغيير»[5] ناميده مي شود (فرنچ[6]،1969؛نقل از کاراکايا و ايلماز،2013؛323).
بالندگي سازماني، تلاش براي تغيير نگرش و رفتار کارکنان با کمک یک متخصص تغيير با استفاده از فنون علوم رفتاري به منظور بهبود بهره وري و سلامت سيستم کلي سازمان است. در اين راه، هدف، شروع و انجام يک تغيير برنامه ريزي شده براي سازماندهي روابط بين فرهنگ سازماني، ساختار، فرايندها و فناوري مي باشد(داينسر[7]،2008؛نقل از کاراکايا و ايلماز،
تعاریفی دیگر :
بالندگی سازمانی را کوششی بلند برد برای بهگشت فراگردهای تازه گردانی و دشواری گشایی سازمان، به ویژه از راه کارگردانی اثربخشتر فرهنگ سازمانی می داند
بالندگی سازمانی یک پاسخ به دگرگونی است، یک راهبرد پیچیده آموزشی است برای دگرگون کردن باورها، نگرشها، ارزشها و ساختار سازمانها تا آنکه آنها بتوانند فن شناسی ها، بازارها، چالش های تازه را بپذیرند و همچنین با آهنگ گیج کننده دگرگونی بهتر سازگاری پیدا کنند و
بالندگی سازمانی کوششی است:
1- برنامهریزی شده؛ 2- سراسری در سازمان؛ 3- کارگردانی شده از رده بالای سازمان؛ که هدف آن 4- بالابردن اثربخشی و تندرستی سازمان از راه؛5- دخالتهای برنامهریزی شده در فراگردههای سازمانی، با بهرهگرفتن از دانش علوم رفتاری است.
بالندگی سازمانی را یک رویکرد منظم، منطقی، به هم بافته، یکپارچه و برنامهریزی شده میدانند که برای بهتر کردن اثربخشی سازمانی به کار گرفته میشود.
برای گشودن دشواری هایی که کارآمدی عملی سازمانی را در همه ردهها کاهش میدهد، طراحی میشود. . آن را یک کوشش برنامهریزی شده و پایدار که دانش رفتاری را برای بهگشت نظام، از راههای به خود بازشکافی، به کار میبندد تعریف کرده اند.
اجزای ترکیب کننده بالندگی سازمانی
یک برنامه بالندگی سازمانی نیاز به سه جزء یا عنصر پایهای دارد (صالحیان، 1383:32)
– عنصر تشخیص
– عنصر کنش یا دخالت
– عنصر پایدار نگه داشتن یا نگه داشت
تشخیص: بالندگی سازمانی با عنصر تشخیص آغاز می شود. تشخیص یعنی وضع موجود سازمان تحلیل شود و اطلاعات درست درباره وضع موجود، دشواریها و مشکلات حاصل شود.
و اینکه چه کاری در سازمان در جریان است و چگونه آن کار به انجام میرسد و روشن کردن وضع موجود و راهکارهای دگرگون کردن آن برای دستیابی به وضع دلخواه و تغییر راندمان سازمان از وضع موجود به وضع دلخواه.(صالحیان،1383: 35).