اخلاق حرفه ای چیست؟
اخلاق حرفه ای یکی از مسائل اساسی همه جوامع بشری است. در حال حاضر، متأسفانه در جامعه ما در محیط کار کمتر به اخلاق حرفهای توجه میشود.
در حالی که در غرب سکولار، در دانشهای مربوط به مدیریت و سازمان، شاخهای با عنوان اخلاق حرفهای وجود دارد، ولی در جامعه دینی ما در مدیریت، به اخلاق توجه کافی نشده است.
جامعه ما نیازمند آن است تا ویژگیهای اخلاق حرفهای مانند دلبستگی به کار، روحیه مشارکت و اعتماد، ایجاد تعامل با یکدیگر و… تعریف، و برای تحقق آن فرهنگسازی شود. امروزه بسیاری از کشورها در جهان صنعتی به این بلوغ رسیدهاند که بیاعتنایی به مسائل اخلاقی و فرار از مسئولیتها و تعهدات اجتماعی، به از بین رفتن بنگاه میانجامد.
به همین دلیل، بسیاری از شرکتهای موفق برای تدوین استراتژی اخلاقی احساس نیاز کرده، و به این باور رسیدهاند که باید در سازمان یک فرهنگ مبتنی بر اخلاق رسوخ کند. از اینرو، کوشیدهاند به تحقیقات درباره اخلاق حرفهای جایگاه ویژهای بدهند؛
وقتی از حوزه فردی و شخصی به حوزه کسب و کار گام مینهیم، اخلاق کار و یا اخلاق شغلی به میان میآید؛ مانند: اخلاق پزشکی، اخلاق معلمی، اخلاق مهندسی و نظایر آن (قراملکی، ۱۳۸۳: ۴۲).
در ابتدا مفهوم اخلاق حرفهای به معنای اخلاق کار و اخلاق مشاغل به کار میرفت.
امروزه نیز عدهای از نویسندگان اخلاق حرفهای، از معنای نخستین این مفهوم برای تعریف آن استفاده میکنند. اصطلاحاتی مثل work ethics یا professional ethics معادل اخلاق کاری یا اخلاق حرفهای در زبان فارسی است. (آریان پور، ۱۳۸۵: ۱۳) تعریفهای مختلفی اخلاق حرفهای ارائه شدهاست:
الف) اخلاق کار، متعهد شدن انرژی ذهنی و روانی و فیزیکی فرد یا گروه به ایده جمعی است در
جهت اخذ قوا و استعداد درونی گروه و فرد برای توسعه به هر نحو (کادوزیر[۱]، ۲۰۰۹: ۱۳۷).
ب) اخلاق حرفهای یکی از شعبههای جدید اخلاق است که میکوشد به مسائل اخلاقی حرفههای گوناگون پاسخ داده و برای آن اصولی خاص متصور است (هارتوگ[۲]، ۲۰۰۷: ۶).
ج) اخلاق حرفهای به مسائل و پرسشهای اخلاقی و اصول و ارزشهای اخلاقی یک نظام حرفهای میپردازد و ناظر بر اخلاق در محیط حرفهای است (ویکیپدیا، ۲۰۰۸).
د) مقصود از اخلاق حرفهای مجموعه قواعدی است که باید افراد داوطلبانه و براساس ندای وجدان و فطرت خویش در انجام کار حرفهای رعایت کنند؛ بدون آن که الزام خارجی داشته باشند یا در صورت تخلف، به مجازاتهای قانونی دچار شوند.
ه) اخلاق فردی، مسئولیتپذیری فرد است در برابر رفتار فردی خود، صرفاً به منزله یک فرد انسانی، و اخلاق شغلی، مسئولیتپذیری یک فرد است در برابر رفتار حرفهای و شغلی خود، به مثابه صاحب یک حرفه یا پست سازمانی (موبرگ[۳]، ۲۰۱۰: ۸۴۵).
و) این اخلاق، دربرگیرنده مجموعهای از احکام ارزشی، تکالیف رفتار و سلوک و دستورهایی برای اجرای آنهاست.
ز) اخلاق حرفهای، به منزله شاخهای از دانش اخلاق به بررسی تکالیف اخلاقی در یک حرفه و مسائل اخلاقی آن میپردازد و در تعریف حرفه، آن را فعالیت معینی میدانند که موجب هدایت فرد به موقعیت تعیینشده همراه با اخلاق خاص است (قراملکی، ۱۳۸۲: ۱۲۷).
وظایف مدیران در اخلاقی کردن سازمان
پنیو اعتقاد دارد که اخلاق حرفهای رشتهای از دانش اخلاق است که ضمن مطالعه ارتباط شغلها، به بیان مسئولیتهای اخلاقی سازمان، تشخیص و حل مسائل اخلاقی در حرفههای گوناگون میپردازد. او وظایف مدیران را در اخلاقی کردن سازمان اینگونه برمیشمارد:
الف) ارزشیابی عملکردهای اخلاقی کارکنان؛
ب) اخلاقی کردن هدفهای سازمان؛
ج) اشاعه ارزشها و مسائل اخلاقی در سازمان؛
د) اخلاقورزی در زندگی شخصی؛
ذ) اهمیت دادن به اخلاق حرفهای در شغل؛
و) برخورد عقلانی و روشمند در مواجهه با مشکلات اخلاقی پیشآمده در سازمان و اقدام برای برطرف کردن آنها؛
ه) عنایت خاص به آموزش اخلاق حرفهای
مشکلات و موانع اخلاق حرفهای
ارزشمداری به جای مسئلهمحوری
بسیاری از مشکلات، ناشی از نگرش سنتی ما به اخلاق است. ما در نگرش سنتی خود به معضلات اخلاقی صرفاً فضیلتمحور یا ارزشمدار هستیم نه مسئلهمحور؛جهتگیری ما فضیلتگرایانه است، نه کارآمدی. ورود ما به معضل اخلاقی، صرفاً موعظهای، تبشیری و انذاری است. در حالی که برخورد صحیح و مؤثر با معضلات اخلاقی به تخصص و مهارت نیاز دارد (قراملکی، ۱۳۸۲: ۲۳).
رویکرد فضیلتگرایانه ما را وامیدارد تا در مواقع رویارویی با معضلات اخلاقی، صرفاً احکام و فضیلتهای اخلاقی را یادآوری کرده، بر آن اصرار کنیم. در چنین مواقعی، تا میتوانیم از احساسات و عواطف خود خرج میکنیم، اما برای حل معضل، ذرهای مهارت به خرج نمیدهیم.
فضیلتگرایی، یک رویکرد نیست، بلکه یک نوع موضعگیری و نهایتاً یک نوع نگرش است. رویکرد، غیرشخصی و روشمند بوده، ناظر به درک درست مسئله و در نهایت حل معضل است.
همچنین، رویکرد، مبتنی بر «توصیف تعلیلی» موضوع است و در مسیر خود از معیارها و ابزارهای علمی و سنجشگر سود میبرد؛ اما نگرش، موضعگیری شخصی است و اساساً ناظر به حل مسئله نیست.
با جهتگیری مسئلهمحور، ذهن، بیآنکه به بیراهه برود، فقط همان را مییابد و همانقدر و همانگونه مییابد که به کار حل مسئله …
وظایف مدیران در اخلاقی کردن سازمان
پنیو اعتقاد دارد که اخلاق حرفهای رشتهای از دانش اخلاق است که ضمن مطالعه ارتباط شغلها، به بیان مسئولیتهای اخلاقی سازمان، تشخیص و حل مسائل اخلاقی در حرفههای گوناگون میپردازد. او وظایف مدیران را در اخلاقی کردن سازمان اینگونه برمیشمارد:
الف) ارزشیابی عملکردهای اخلاقی کارکنان؛
ب) اخلاقی کردن هدفهای سازمان؛
ج) اشاعه ارزشها و مسائل اخلاقی در سازمان؛
د) اخلاقورزی در زندگی شخصی؛
ذ) اهمیت دادن به اخلاق حرفهای در شغل؛
و) برخورد عقلانی و روشمند در مواجهه با مشکلات اخلاقی پیشآمده در سازمان و اقدام برای برطرف کردن آنها؛
ه) عنایت خاص به آموزش اخلاق حرفهای
ی) تهیه و تدوین منشور اخلاقی مربوط به سازمان با مشارکت همه اعضای سازمان؛ (پنینو[۱]، ۲۰۰۴: ۵۳)
غفلت از عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای
در دانش مدیریت این مسئله کاملاً روشن است که عوامل محیط بیرون سازمان، به ویژه عوامل محیط جهانی کمتر در دسترس سازمان بوده و امکان تأثیرگذاری یا کنترل این دسته عوامل تقریباً ناممکن است؛ اما با وجود این، در مقام تحلیل مسائل داخلی سازمان، از آن غافل نیستند.
کمترین فایدهای که درک این عوامل دارد این است که ما را در اخذ استراتژی و خط مشی سازمانی، واقعبینتر و در نتیجه موفقتر خواهد کرد. در حوزه اخلاق حرفهای نیز، لااقل در مقام تبیین و تحلیل معضلات اخلاقی سازمان، از عوامل فردی، سازمانی و محیطی نباید غفلت کرد.
غفلت از این عوامل در تحلیل و تببین علل معضل اخلاقی، ما را دچار تحویلینگری و غیر واقعگرایی میکند که نتیجهای جز ناکامی در پی نخواهد داشت.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.