تعریف آوای سازمانی
آوای سازمانی : آوا به معنای انتقال اطلاعات بین گوینده (منبع) و هدف (گیرنده) به منظور بهبود امور است. در سال ۱۹۷۰ ، هیرجمن برای اولین بار اصطلاح آوا را در مدل خود از خروج و وفاداری مطرح نمود.
وی اظهار داشت که کارکنان در مواجهه با مشکلات سازمانی سه گزینه دارند. اول ، آنها می توانند به سازمان خود وفادار بمانند و منتظر بهبودی خوش بینانه باشند. دوم ، آنها می توانند از سازمان خارج شوند ، و سوم ، آنها می توانند نظرات و ایده های خود را برای ایجاد تغییر سازنده بیان کنند.(گوست وو کیلکر ، ۲۰۰۶: ۶۴). هیرچمان این مفهوم را به صورت هرگونه تلاشی برای تغییر، به جای فرار از مسائل قابل اعتراض تعریف کرد (شلوسر و زولین ، ۲۰۱۲: ۵۵۶).
انواع آوای سازمانی کارکنان
اولین چارچوب مدل دو طیف فعال / منفعل و سازنده / مخرب است که توسط گوردون پیشنهاد شده است. طبق این مدل ، صدای کارمندان بر اساس دو معیار فعال یا منفعل و سازنده یا مخرب به چهار بعد طبقه بندی می شوند. این چهار بعد عبارتند از: صدای فعال سازنده ، صدای منفعل سازنده ، صدای فعال مخرب و صدای منفعل مخرب. آنها برای هر بعد مثال می زنند (گاردن ، ۲۰۰۹: ۲۸۹)
آوای سازمانی دگرخواهانه
اکثر قریب به اتفاق نظرات محققان در مورد آوا ، آن را رفتاری با نیت مثبت می دانند. با در نظر گرفتن صدای نوع دوستانه به عنوان نوعی OCB ، ون داین و لپین آن را به عنوان رفتاری توصیف می کنند که در آن تأکید بیشتر بر انگیزش مشارکتی و نه انگیزه مشارکتی بر تغییر ، تغییر انگیزه و بهبود انگیزه است. بنابراین این نوع خاص صدا عمدی ، منفعل و نوع دوستانه است. این رفتار اساساً به نفع دیگران و سازمان تأکید دارد.(زارعی متین ،۸۵:۱۳۹۰)
تفاوت بین سکوت و آوای سازمانی
افراد سازمان معمولاً ایده ها ، نظرات و اطلاعاتی دارند تا راه های سازنده ای برای بهبود کار و سازمان خود ارائه دهند. این عملکردها مفهومی به نام آوا ی سازمانی را بیان می کنند.
برخی از افراد این ایده ها را ارائه می دهند و برخی دیگر تمایلی به ارائه ایده ها ، نظرات و اطلاعات ندارند و سکوت می کنند ، که از آن به سکوت سازمانی تعبیر می شود.
لازم به ذکر است که سکوت لزوماً در تقابل با سر و آوا ی سازمان پدیده ای نیست. در واقع ، تفاوت بین سکوت و آوا در صحبت کردن نیست ، بلکه در انگیزه دادن به افراد برای پرهیز از ارائه اطلاعات ، ایده ها و نظرات است. افراد سازمان باید از قدرت کنترل محیط و تصمیماتی که بر آنها تأثیر می گذارد داشته باشند.
تحقیقات در مورد عدالت سازمانی نشان می دهد که یک روش مهم برای ایجاد احساس کنترل در کارمندان سازمان بر محیط آنها ، فرصت دادن به آنها برای بیان افکار ، ایده ها و اولویت هایشان است.
بنابراین ، وقتی کارمندان یک سازمان با موانعی روبرو می شوند که بیان آنها را سلب می کند ، احساس می کنند هیچ کنترلی بر محیط کار خود ندارند. لازم به ذکر است که سکوت نه تنها به معنای صحبت نکردن است ، بلکه به معنای ننوشتن ، حضور در جلسات ، نگرش منفی ، عدم گوش دادن و بی تفاوتی نیز نوعی سکوت محسوب می شود.
در واقع ، کارمندان وقتی فکر می کنند دیگران مخالف هستند سکوت را ترجیح می دهند. سکوت کارمندان به شرایطی گفته می شود که در آن کارمندان خواسته یا ناخواسته اطلاعاتی را که ممکن است برای سازمان مفید باشد پنهان می کنند.
سکوت سازمانی نقطه مقابل آوا ی سازمانی با محدود کردن تأثیر تصمیمات سازمانی و فرایندهای تغییر همراه است. مشکل سازمان ها در حال حاضر این است که بیشتر سازمان ها از اظهارنظرهای بسیار کم کارمندان ناراحت هستند.
در چنین شرایطی کیفیت تصمیم گیری و تغییر کاهش می یابد. همچنین ، سکوت سازمانی با جلوگیری از بازخورد منفی مانع از تغییر و توسعه سازمانی مثر می شود ، بنابراین سازمان توانایی بررسی و اصلاح اشتباهات را ندارد.
بنابراین می توان گفت که مسئله سکوت سازمانی و یافتن راه هایی برای حل آن از اهمیت زیادی در مباحث سازمانی معاصر برخوردار است و نیازمند توجه جدی مدیران است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.